سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بدى را از سینه جز خود بر کن با کندن آن از سینه خویشتن . [نهج البلاغه]
 

 

 

فرص الخیر( فرصتها مانند گذشتن ابرها میگذرند)

بسم رب الشهدا

سلام بر تو که در اسم و در رسم ستوده صفاتی*

دلم خیلی خیلی تنگ شده.....دلم تنگ شده برای عیدی که عید بود..... برای سال تحویلی که سال تحویل بود...برای سفری که شیرین بود

دلم تنگ شده برای وقت هایی که قبل از سال نو سوار ماشین می شدیم و به سمت تهران حرکت میکردیم. خوب یادم هست که به کمربندی قم که میرسیدیم خودم رو در قلب تهران حس می کردم. بچه تر که بودم پایان این سفر با دویدن من در راهروی باریک خانه و پریدن در بغل تو نوشته میشد و چقدر این محبت بی شائبه تو برای منی که روزها را در تنهایی شهری دور از تهران سپری می کردم شیرین می نمود

دلم تنگ شده حتی برای سال های بعد از تو. برای آن روزهایی که برگه های پیک نوروزی که هدیه روزهای آخر سال به ما بود، با باد تندی که از پنجره ماشین به داخل می وزید تکان تکان میخورد و صدایش میشد موسیقی متن سفر ما

دلم تنگ شده برای خنده های سرخوشانه بچگی هایم. دلم تنگ شده برای شادی حقیقی بازی با بچه ها. ای کاش که هیچ وقت بزرگ نمی شدم اگر که این بزرگ شدن نوید فاصله هایی را به من می دهد که تا ابد در روزهای میان من و هم بازی های زمان بچگی طنین می اندازد

چقدر دلم تنگ شده برای ماهی قرمز توی تنگ. برای هفت سینی که هیچ وقت نچیدیم. برای پاسخ مادرم که می گفتند بعضی بچه ها الان دلتنگ بابایند و هفت سین ندارند

چقدر دلتنگم برای صفای باطن قدیم و دوستی های گذشته. ای کاش امسال که سال را در تاریکی قیرگون نیمه شب تحویل می کنیم از گوشه ای از روشنی بهشتی که در آن آرمیده ای بیرون می آمدی و دوباره دستان پر مهرت را بر قلبم می گذاردی. این روزها خیلی خیلی بیشتر از قبل آرزو می کنم که ای کاش بودی 

راستی چرا دنیای بی تو اینقدر تنگ است؟ تو جوابش را میدانی؟ چرا نفس کشیدن در دنیای بدون یاد تو انقدر سخت است؟ تو جوابش را میدانی؟

دلم تنگ است دایی خوبم. خیلی تنگ. نظری بر من نمی کنی؟

=====

* احمد یعنی ستوده صفات

 






::: دوشنبه 89/12/23 ::: ساعت 7:46 عصر :::   توسط رهرو شهدا 
نظرات شما: نظر