سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدا را شناختم ، از سست شدن عزیمتها ، و گشوده شدن بسته‏ها . [نهج البلاغه]
 

 

 

فرص الخیر( فرصتها مانند گذشتن ابرها میگذرند)

بسم رب الشهدا

قربان صورت زیبای چون گلت بروم بانوی سه ساله حسین

بعضی روضه ها احتیاج به تکرار ندارند. بعضی روضه ها را نباید هر جایی خواند. بعضی روضه ها عجیب آتش میزند دل را. من به سودای نوشتن از بنت الحسین، به عشق نوشتن از دختر سه ساله ابا عبدالله اینجا یعنی پشت هیچستان نشسته ام. اما قلم یاری ام نمی کند.... نمیدانم در اطراف تان دختر سه ساله دارید یا نه؟ نمیدانم این فرصت را دارید که گون های سه ساله را غرق بوسه کنید یا نه؟ نمیدانم چشمان پر از نور خدایش را دیده اید یا نه؟ نمیدانم با صدای شیرینش عاشقی کرده اید یا نه؟ نمیدانم دلتنگی اش برای بابا قلبتان را به درد آورده یا نه؟ نمیدانم.... نمیدانم ... نمیدانم

خیلی حرف ها در ذهنم چرخ می خورد. خیلی چیز ها برای گفتن دارم. قلبم و اشکم همراه من فریاد می کنند عشقم را. اما شرم میکنم از چشمان رقیه ای که می خواند این متن را. اصلا تا همین جایش هم از دستم در رفته. تا همینجایش هم زیاده روی کرده ام. ببخش رقیه جانم. ببخش. مرا به پیشانی شکسته بابا ببخش. این گل را که دیدم مست گونه های مخملین رقیه شدم. قلبم و قلمم تاب نیاوردند نگفتن را.  قلبم تاب نیاورد نگفتن از دختر بابا را............اینجا را با چشمان بسته بخوان رقیه. تاب دلتنگی تو برای بابا را ندارم

و مگر میشود از رقیه گفت و از زینب نگفت؟ مگر میشود صبر بانو را ندید......... بگذر رقیه جانم بگذر.......... اینجا را دیگر ........ از کدام رنج زینب بگویم که شایسته امشب باشد؟ چه بگویم که در شمار آید؟ عمه باشی میدانی که هرچه به برادر عاشق تر باشی برادر زاده را تنگ تر در آغوش می فشاری. حالا آعوش خالی عمه زینب بی رقیه...... حالا جای خالی حسین بی رقیه..... حالا رنج نبودن عباس بی رقیه.... از حالا دیگر همه چیز برای بانو بی رقیه ..............

بگذر رقیه جانم بگذر که من هنوز مانده ام در اسرار " ما رایت الّا جمیلا" بگذر رقیه جانم بگذر. مرا به حال خودم واگذار امشب

 

 

 

 






::: دوشنبه 89/10/20 ::: ساعت 6:43 عصر :::   توسط رهرو شهدا 
نظرات شما: نظر