سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بنى امیه را مهلتى است که در آن مى‏تازند ، هر چند خود میان خود اختلاف اندازند . سپس کفتارها بر آنان دهن گشایند و مغلوبشان نمایند [ و مرود مفعل است از « ارواد » و آن مهلت و فرصت دادن است ، و این از فصیح‏ترین و غریبترین کلام است . گویى امام ( ع ) مهلتى را که آنان دارند به مسابقت جاى ، همانند فرموده است که براى رسیدن به پایان مى‏تازند و چون به نهایتش رسیدند رشته نظم آنان از هم مى‏گسلد . ] [نهج البلاغه]
 

 

 

فرص الخیر( فرصتها مانند گذشتن ابرها میگذرند)

بسم رب الشهدا

مدتی هست که ذهنم به شدت درگیر شده و همین فرصت نوشتن را از من گرفته است از طرف دیگر به تازگی کلید یک دفترچه یادداشت قدمی را پیدا کرده ام. با خواندن نوشته های این دفترچه یاد گذشته ب شدت برایم زنده شد. درست مثل یک فیلم قدیمی که بعد از مدتها داخل دستگاه میگذاری و دوباره تماشا میکنی. این متنی که برای شما می گذارم قسمت اول یک سه گانه قدیمی هست با عنوان" پیدایش"

اگر دوستش داشتید دو قسمت بعد را هم قرار خواهم داد. تذکر لازم اینکه سعی می کنم ویرایشی نکنم متن را و حالت محاوره ای آن را حفظ کنم. به علاوه اینکه اغلب خیلی ساده اند. امیدوارم در پایان حس نکنید که وقتتان تلف شده

پیدایش

الان مدتی است که به اندازه قبل سخت گیر نیستم، خیلی چیزها که پیش از این آزارم می داد، حالا مثل بازیچه ای است که در دستان ماهر و مهربان کودک وجودم به بازی گرفته می شود. دیگر برایم مهم نیست که بقیه چی میگن و یا چه می کنند دوست دارم گوش به نوای دلم بسپرم و اونقدر در امتداد جاده زندگی پیش برم تا به انتهای مه آلود آن برسم. دلم میخواهد تمام صداهای زیبا و همه نجواهای عاشقان ای را که از قدیم در فضا شناور بودند بشنوم. دوست دارم طعم همه عشق هایی را که در جهانِ پیش از من جریان داشتند بچشم. دلم میخواهد تمام جامهای عاشقی را خالی کنم و بدون واهمه همه مائده های روحی عشق را به یکباره ببلعم. اینکه چگونه نمیدانم اما دلم میخواهد تنها یک چیز در لحظه لحظه این رویاها همراهم باشد و آن هم یاد شیرین و مهربان توست. 

میدانم که اگر تو را از یاد ببرم تو فراموشم نمیکنی. پس قول بده این بار که یواشکی سرم را از دیوار دلم بلند می کنم تا نگاهی به داخلش بیندازم خودت در را به رویم باز کنی تا بتوانم ببینمت. همان طور که هستی نه آن شکلی که من میخواهم باشی.

قول بده این بار که خواستم اسمت را به زبان بیاورم خودت تک تک سلول های بدنم را برای فریاد زدن نام مبارکت قوت دهی. می دانم که تو خوب میدانی دوستت دارم! حتی اگر آن قدر مشغول بازی با دنیا باشم که فراموش کنم به آن اعتراف کنم و مطمئنم که تو هم مرا دوست داری و می شناسمت که چه مهربانی. پس به خاطر همه خوبی هایی که در دنیا هست به من رحم کن

الهی برحمتک یا ارحم الرحمین






::: جمعه 89/10/24 ::: ساعت 6:52 عصر :::   توسط رهرو شهدا 
نظرات شما: نظر